[Jungkook part 12]
رفتیم خونه و لباس هامونو عوض کردیم
(اسلاید دوم و سوم لباس هاتون)
راه افتادیم به طرف رستوران جین و رسیدیم
جین : سلام بچه ها خوش اومدید
جونگ کوک : مرسی جین
جین : راستی جونگ کوک قراره هان جون هم بیاد. ( لی هان جون دوست پسر قبلیه ا/ت بوده و از اینور هم بهترین دوست جونگ کوکه )
ا/ت : لی هان جون ؟ جونگ کوک : آره عزیزم میشناسیش؟
ا/ت : آره قبلا ازم جزوه ادبیات خواسته بود همین .
جونگ کوک : آهان:)
رفتیم پیش بقیه نشستیم .
جین : خو چی بیارم ؟ جونگ کوک : سوجو بیار( یک نوع نوشیدنی کره ای )
جین : بفرمایید
در سوجو رو باز کردم . تا میخواستم بخورم صدای زنگوله بالای در رستوران جین منو به در جذب کرد. هان جون : سلام بچه ها
جونگ کوک : هی پسر چطوری ! بیا اینجا
ا/ت این لی هان جونه ، هان جون این ا/ت عشق زندگیمه.
ترسیده بودم که هان جون به جونگ کوک بگه که من دوست دختر قبلیش بودم .
هان جون اومد نشست
هان جون : سلام خیلی وقته ندیدمت
ا/ت : آره
چند دقیقه گذشت
.........
همه مَست شده بودن .
میخواستم بطری چهارمین رو باز کنم که جونگ کوک ازم گرفت . جونگ کوک: عزیزم بسه دیگه . ا/ت : یاااااا میخوا....م
جونگ کوک: ببین الانشم مَس*ت شدی .
در همین هین ا/ت سرش افتاد رو میز .
هان جون : ا/ت حالت خوبه؟
جونگ کوک : بی هوش شد:)
هان جون : جونگ کوک میخوام ی چی بهت بگم . جونگ کوک: بله بگو . هان جون : من دوست پسر قبلیه ا/ت بودم . جونگ کوک: چی هان جون : اهوممم هنوز بهش علاقه دارم . جونگ کوک : یااااا ( داد )
هان جون : چیه ؟ جونگ کوک یقه ی هان جون رو گرفت . جونگ کوک: حواست باشه که چی از دهنت بیرون در میاد . بزرگ تر از دهنت حرف نزن .
هان جون : من .... هنو..ز ا/ت دوست دارم ( بلند )
از خواب بیدار شدم . سرم گیج می رفت . دیدم هان جون داره جونگ کوک رو میزنه و جونگ کوک هان جونو
ا/ت : هی تمومش کن...ید .
داشتم جداشون میکردم که یهو هان جون منو هل داد و سرم خورد به گلدون شیشه ایه رو میز . چشمام سیاهی میرفت که یهو
بی هوش شدم .
مایل به پارت بعدی ؟ 💙🦋
(اسلاید دوم و سوم لباس هاتون)
راه افتادیم به طرف رستوران جین و رسیدیم
جین : سلام بچه ها خوش اومدید
جونگ کوک : مرسی جین
جین : راستی جونگ کوک قراره هان جون هم بیاد. ( لی هان جون دوست پسر قبلیه ا/ت بوده و از اینور هم بهترین دوست جونگ کوکه )
ا/ت : لی هان جون ؟ جونگ کوک : آره عزیزم میشناسیش؟
ا/ت : آره قبلا ازم جزوه ادبیات خواسته بود همین .
جونگ کوک : آهان:)
رفتیم پیش بقیه نشستیم .
جین : خو چی بیارم ؟ جونگ کوک : سوجو بیار( یک نوع نوشیدنی کره ای )
جین : بفرمایید
در سوجو رو باز کردم . تا میخواستم بخورم صدای زنگوله بالای در رستوران جین منو به در جذب کرد. هان جون : سلام بچه ها
جونگ کوک : هی پسر چطوری ! بیا اینجا
ا/ت این لی هان جونه ، هان جون این ا/ت عشق زندگیمه.
ترسیده بودم که هان جون به جونگ کوک بگه که من دوست دختر قبلیش بودم .
هان جون اومد نشست
هان جون : سلام خیلی وقته ندیدمت
ا/ت : آره
چند دقیقه گذشت
.........
همه مَست شده بودن .
میخواستم بطری چهارمین رو باز کنم که جونگ کوک ازم گرفت . جونگ کوک: عزیزم بسه دیگه . ا/ت : یاااااا میخوا....م
جونگ کوک: ببین الانشم مَس*ت شدی .
در همین هین ا/ت سرش افتاد رو میز .
هان جون : ا/ت حالت خوبه؟
جونگ کوک : بی هوش شد:)
هان جون : جونگ کوک میخوام ی چی بهت بگم . جونگ کوک: بله بگو . هان جون : من دوست پسر قبلیه ا/ت بودم . جونگ کوک: چی هان جون : اهوممم هنوز بهش علاقه دارم . جونگ کوک : یااااا ( داد )
هان جون : چیه ؟ جونگ کوک یقه ی هان جون رو گرفت . جونگ کوک: حواست باشه که چی از دهنت بیرون در میاد . بزرگ تر از دهنت حرف نزن .
هان جون : من .... هنو..ز ا/ت دوست دارم ( بلند )
از خواب بیدار شدم . سرم گیج می رفت . دیدم هان جون داره جونگ کوک رو میزنه و جونگ کوک هان جونو
ا/ت : هی تمومش کن...ید .
داشتم جداشون میکردم که یهو هان جون منو هل داد و سرم خورد به گلدون شیشه ایه رو میز . چشمام سیاهی میرفت که یهو
بی هوش شدم .
مایل به پارت بعدی ؟ 💙🦋
۵۲.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.